بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))

ساخت وبلاگ
اینروزا اصلا خوشحال نیستم، دوری از عزیزانم، شنیدن خبرهای ناگوار، تنهایی و احساس بیهودگی. هر کسی رو که دوسشدارم، ازم دور شده، کوچ کرده، و فقط حسرتش بدلم بجا مونده.کارم شده مرور خاطرات روزهای خوب گذشته در کنارشون.آلبوم عکسهامو که ورق میزنم، بیشتر دلم میگیره، اشکام بندنمیان. انگار عنان زندگی از دستم، در رفته. خودم هم نمیدونمکیم، چیکاره ام، کجام؟؟کاملا معلق موندم، بین حسرت و الان و آینده ای که هیجیازش نمیدونم.خدایا میشه منم یه روزی از ته دل، شاد باشم؟؟از ته دل، بخندم؟؟از ته دل، امیدوار؟؟حس یه آدم خیلی پیری رو دارم که زندگی رو برای خودشتموم شده، میبینه.دیگه نه چراغی هستنه لبخندینه امیدی سختهفقط همینسخت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...ادامه مطلب
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 24 بهمن 1401 ساعت: 3:20

سلام دوستان و یاراننمیدونم از آخرین باری که اومدم اینجا و مطلب نوشتم، چقدر میگذره، فقط خوب میدونم که زندگی یه چیز خیلی خیلیاحمقانه و مزخرفیه.میخوام دوباره امتحان کنم و ببینم، آیا میتونم اینجا و کنار شمادوست داشتنیهای عزیز، خودمو پیدا کنم، یا نه؟؟من خیلی وقته که، گم شدم دنبال کسی میگردم، که، منو، پیدا کنهدلتنگیهامو ازم بگیرهتنهایی هامو، قشنگ و قابل تحمل کنهرنگ سیاه دنیامو، سفید کنهلطفا بمن کمک کنیدمحتاج کمک شما یاران و دوستانم((( دلینای تنها مانده))) بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...ادامه مطلب
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 9:42

چشمهایش را گشود... همه جا سپیدی بود و نور.مدتی طول کشید تا آنچه را گذشته بود، بیاد آورد. چه تلخ است و چه سرد، بیاد آوردن دیگرانی که نیستند. تو چگونه میتوانی تاب بیاوری، و استوار بایستی دستم را بگیر... من نیازمند پشتوانه ای به ایستادگی تو هستم. با من بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...ادامه مطلب
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:57

صندلی ام را گذاشتی کنار دیوارمرا بر آن نشاندی و تنهایی ام را بر من تاباندی. در را بستی مرا با اتاق خالی تنها گذاشتی از آن پس, با سکوت آشنا شدم با تاریکی, دوست. همانکه از آن میترسیدم. سالها گذشته و تو هنوز برای بردنم, نیامده ای. هنوز من با صندلی ای تن بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...ادامه مطلب
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:57

روزها می آمدند, مثل همانها که, رفتند.چند روز دیگر تنهایی چند روز دیگر, طاقت آوردن و چند بار دیگر زیر باران, اشک تنهایی ریختن؟ چند وقت دیگر از غم تنهایی گریختن. چند بار دیگر خاطره ها را شستن. چند بار دیگر غم مرگ ماهی های سرخ هفت سین را, به تنهایی به د بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...ادامه مطلب
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:57

دریا فریاد کشید

 

موجها برخاستند

آسمان غرید

ابرها جیغ زدند

باران بر صورتکهای خسته از اشک, ریخت.

دستها سرد شدند.

گونه ها قررررمز, قررررمز.

چشمها باز هم باریدند.

اما....   آفتاب, مثل ابر , مثل دریا,  مثل موج و مثل باران, بخشنده نبود.

کاش بتابد نور گرم امید, دوباره و هزار باره. کاش

بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:57

بیا. مثل همیشه بیا. اینبار دیگر نه از لطف خبریست و نه از خانه تمیز.  آخر خانه ی غبار گرفته و خاک گرفته هم, حرفهایی در دل دارد. همیشه که نباید دل بزرگ باشد. خانه تمیز. لب خندان. تو اگر صاحبخانه ای, همین ها را هم باید, دوست داشته باشی. خانه ی دوست باید بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...ادامه مطلب
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 123 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:57

دیشب ساعت ۱۱و نیم، یکی از دوستام، زنگ زد و خبر بدی، بهم داد. از دیشب خیلی حالم بده. دلم تنگه. روحم خسته ست. دوست نازنینم، زهرای مهربانم، بدون خداحافظی، بدون هیچ حرفی، خیلی راحت، پر کشید و رفت. اون رفت. من‌موندم با یه دنیا پر از غم. غمی دوباره برای از بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...ادامه مطلب
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:57

با یه قلب پرررر از درررد، با روح و روانی خسته، چشمانی اشکبار، دستانی لرزان، پاهایی بی رمق، اومدم. چشمهام لحظه ای خالی از اشک نمیشن. قلبم لحظه ای از دلتنگی و غم، فارغ نمیشه. پرنده ای بی پال و پر گشته شده ام.  بال و پرم شکست، خدا، بال و پرم شکست. پدرم بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...ادامه مطلب
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:57

غمگینتر از اونیم که بخوام چیزی اینجا، تو این وبلاگ، بنویسم. شش ماه از رفتن پدرم میگذره، و این اتفاق هنوز برای من، داغ و تازه ست دلم براش تنگ شده دلم هواشو داره  دلم براش میتپه میخوام دوباره ببینمش میخوام دوباره بغلش کنم میخوام دوباره بشم همون‌دختر لو بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...ادامه مطلب
ما را در سایت بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده)) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 123 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:57