با یه قلب پرررر از درررد، با روح و روانی خسته، چشمانی اشکبار، دستانی لرزان، پاهایی بی رمق، اومدم. چشمهام لحظه ای خالی از اشک نمیشن.
قلبم لحظه ای از دلتنگی و غم، فارغ نمیشه.
پرنده ای بی پال و پر گشته شده ام.
بال و پرم شکست، خدا، بال و پرم شکست.
پدرم پدر مهربان و فداکار و دوست داشتنیم، ررررررفت. خدا رررررفت.
خدایا من چطوری با این غم با این مصیبت، کنار بیام، چطورییییییی
بابا کجا رفتی؟ چرا رفتییییی؟؟؟
((((( دلینا دختر همیشه غصه دار و تا ابد گریان بابا)))
بیاد مهسای نازنین((فرشته ی سفرکرده))...
برچسب : نویسنده : delina6985 بازدید : 121